black flower(p,102)

black flower(p,102)

شین یانگ هنوز حرفش رو کامل نکرده بود که هودونگ با یه لیوان آب و کمپرس آب سرد تو دستاش کنارشون ایستاد.

شین یانگ لبخندی به هودونگ زد.

اگه هودونگ رو نداشت نمی دونست باید چیکار می کرد.

هودونگ همیشه تو زمان درست سر می رسید و به کارای عمارت خیلی خوب رسیدگی می کرد.

تهیونگ کمپرس آب سرد رو روی مچ دستش گذاشت و آهی کشید.

اگه کارای پاره وقت مضخرفش بهش فشار نیاورده بودند
و چندان به پول احتیاج نداشت...
مثل امگاهای بدبخت رفتار نمی کرد و جواب کار اون آلفا رو می داد.

شاید تغییر کرده باشه اما هر چی نباشه هنوزم کیم تهیونگه و کسی حق نداره بهش آسیب برسونه.

شین یانگ: آقای کیم مچ دستتون بهتر شد؟

تهیونگ: آسیب زیادی که ندیده بود، اما به هر حال خوبه..

تهیونگ جواب سوالی که شین یانگ پرسیده بود رو با یه لبخند تقلبی روی صورتش داد.

حیف که این شغل رو بیشتر از هر چیزی تو دنیا می خواست.

شین یانگ پرسید.

می تونم مدارکتون رو ببینم؟


تهیونگ : می خواست مدارکش رو هم چک کنه؟🧠
با این کاری که کرده بود نمی خواست خیلی راحت استخدامش کنه مردک گستاخ؟🧠

تهیونگ: البته.... چند لحظه صبر کنید.

تهیونگ زیپ کیفش رو باز کرد.

پوشه مدارکش رو از کیفش خارج کرد و به دست آقای هان داد.

شین یانگ: نوزده سالتونه؟

شین یانگ در حالی که با دقت مدارک تهیونگ نگاه می کرد با لحن سوالی ای گفت.

بدون اینکه جواب تهیونگ رو بشنوه ادامه داد.
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,103)

black flower(p,104)

black flower(p,101)

black flower(p,100)

black flower(p,271)

black flower(p,272)

black flower(p,229)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط